English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1770 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
underpass U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
fingerpost U راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
alignment U مسیر جاده
alignments U مسیر جاده
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
detour U جاده یا مسیر انحرافی
detours U جاده یا مسیر انحرافی
lane U یک خط جاده برای یک مسیر
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
driving lane U یک خط جاده برای یک مسیر
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
channeling U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channel U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channels U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channelled U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channeled U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
lanes U مسیر که باخط کشی مشخص میشود
lane U مسیر که باخط کشی مشخص میشود
distances U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
divided highway [American E] U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen U پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
lodestaror load U ستاره راهنما راهنما
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
turtle knot U گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
going U وضع جاده زمین جاده
service road U جاده کناری جاده سرویس
road clearance U تخلیه کردن جاده
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
individuate U مشخص کردن
identify U مشخص کردن
specifying U مشخص کردن
denotes U مشخص کردن
define U مشخص کردن
earmarking U مشخص کردن
defined U مشخص کردن
defining U مشخص کردن
identifying U مشخص کردن
defines U مشخص کردن
identifies U مشخص کردن
denote U مشخص کردن
specify U مشخص کردن
delineates U مشخص کردن
delineated U مشخص کردن
delineate U مشخص کردن
specifies U مشخص کردن
definitions U مشخص کردن
identified U مشخص کردن
denoted U مشخص کردن
to create an image for oneself as somebody U مشخص کردن
lay down U مشخص کردن
delineating U مشخص کردن
definition U مشخص کردن
meanest U مشخص کردن چیزی
criss-crossed U با ضربدر مشخص کردن
mean U مشخص کردن چیزی
meaner U مشخص کردن چیزی
criss-crosses U با ضربدر مشخص کردن
typifying U بانمونه مشخص کردن
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
typified U بانمونه مشخص کردن
criss-crossing U با ضربدر مشخص کردن
frequency designation U مشخص کردن فرکانس
typifies U بانمونه مشخص کردن
typify U بانمونه مشخص کردن
call one's shot U مشخص کردن هدف
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
barricade U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricading U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricaded U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricades U سنگربندی کردن سد کردن جاده
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
to shift freight traffic from road to rail U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer U جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
to tap U ولتاژ مشخص کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
taxiway U مسیر تاکسی کردن
tracked U تعقیب مسیر کردن
track U تعقیب مسیر کردن
staking U پیاده کردن مسیر
path sweeping U پاک کردن مسیر
direction U مسیر هدایت کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
tracks U تعقیب مسیر کردن
label U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
fields U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fielded U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
labels U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
labeling U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
labelled U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
beaufort scale U سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
characterises U مشخص کردن منقوش کردن
characterizing U مشخص کردن منقوش کردن
characterised U مشخص کردن منقوش کردن
characterize U مشخص کردن منقوش کردن
characterising U مشخص کردن منقوش کردن
characterized U مشخص کردن منقوش کردن
characterizes U مشخص کردن منقوش کردن
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
region U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
regions U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
universal U سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
stabilization U برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
declaration U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarative statement U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarations U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
meander U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1I am good with figures,how about you?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com